پایان سال 93
عزیزای مامان سال93 هم داره بار و بندیلش رو جمع می کنه و میره . چقدر زود گذشت . یک سال دیگه هم از عمرمون گذشت با همه خوبیه و بدیهاش . خدا رو شکر سال بدی نبود . انشاءا... سال 94 بهتر باشه . نیایش خانم دیگه حسابی از آب و گل دراومده و خودش مستقل شده دیگه راحتتر تنهاش می ذارم . دیگه می تونن برای چند ساعتی دوتایی توی خونه تنها بمونن و این خیلی برای هممون خوبه چون مدام نباید به مامان بزرگ زحمت بدم . روزهای پایانی سال من دوباره به شدت کمردرد شدم و این چند وقته درگیر دکتر و ام آر ای و این چیزها بودم و نتونستم اون طور که باید کارای خونه رو انجام بدم . اما خدا رو شکر نازنین خیلی کمکم می کنه . دو تا از جوجه هایی که خریده بودید مردن . حساب...
نویسنده :
مامان زهره
11:08